تحلیل روز : بعد از جنایت تروریستی و غیرانسانی در کرمان، بدنه اجتماعی مطالبه انتقام و پاسخ سخت از عاملان این جنایت را مطرح کردند. رهبر انقلاب اسلامی نیز طی پیامی که در شب حادثه کرمان صادر کرده و ایضا سخنرانیهای خود در جمع مداحان و مردم قم، صراحتا بر سرکوب و مجازات عاملین و آمرین این جنایت، فرمان دادند. اما معادلات منطقهای و آنچه که طراحی نتانیاهو مبنی بر گسترش ابعاد جنگ و وقوع نبرد منطقهای خوانده میشود، باعث شد برخی از کارشناسان نسبت به صبر استراتژیک و دوری از تلهی جنگی که اسرائیل طراحی کرده، سخن بگویند. مواضع مذکور با این ایده مطرح میشد که دادن هر پاسخی، ورود ایران به جنگ را منجر شده و همین مسئله درگیری مستقیم با آمریکا، جنگ منطقهای، واقع شدن شرایط جنگی و نهایتا تحتالشعاع قرارگرفتن امنیت ملی را در پی خواهد داشت. از همین رو سایت رجانیوز با سیدهادی سیدافقهی پیرامون این سوال که آیا پاسخ سخت ایران منجر به جنگ همهجانبه منطقهای خواهد شد، به گفتگو نشست؛ که مشروح این مصاحبه را در ادامه مشاهده خواهید کرد.
رهبر انقلاب دریکی از بخشهای دیدار با مردم قم، مطلبی را بیان کردند مبنی بر اینکه «ما اصرار نداریم این و آن را متهم کنیم، اما اصرار داریم که عوامل واقعی و پشت پردهی این حادثه را پیدا کنیم و آنها را سرکوب کنیم». به صورت کلی تحلیلتان در اینباره چیست و نوع مواجهه جمهوری اسلامی نسبت به این مسئله و کیفیت پاسخی که داده خواهد شد را چطور ارزیابی میکنید.
محتوا و مفهوم پیام اول رهبر انقلاب که مکتوب و خطاب به مسئولین و دستاندرکاران این حادثه، اعم از مسئولین امنیتی، سیاسی، انتظامی، محلی در سطح کشوری بود، با بیانات شفاهی امروز ایشان فاصله چندانی نداشت. قبل از پیام اول حضرت آقا اظهارنظرهای متفاوتی را میشنیدیم. هر ارگانی بر اساس دادههای میدانی خودش درباره این حادثه اظهار نظر میکرد. یکی میگفت انفجار کپسول گاز بوده، یکی میگفت انفجار از راه دور بوده و یکی میگفت انتحاری بوده است.
پس از اینکه مشخص شد که حادثه در نتیجه انفجار انتحاری توسط دو فرد منتسب به داعش صورت گرفته و داعش رسماً اعلام موضع کرده است، سمت و سوی موضعگیریها به سمت مجازات سخت رفت. هرچند باز در اینجا هم تحلیلها و گمانهزنیها متفاوتند. با توجه به اینکه رژیم صهیونیستی جنگ را در غزه باخته و میخواهد دامنه جنگ را به حواشی منتقل کند و برخی این ترور را در ردیف ترور شهید سید رضی موسوی، شهید شیخ صالح العاروری از رهبران حماس قرار دادند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که دست رژیم صهیونیستی و امریکا در کار است.
حضرت آقا برای اینکه سمت و سوی درستی به قضیه بدهند، همان طور که امروز هم تأکید داشتند، فرمودند که اولاً به مردم آگاهی شناختی صحیح داده و به این آگاهی جهت بدهید. ایشان با سخنان امروزشان مسئله را حل کردند که موضعگیریها، تحلیلها و حتی شیوه پاسخ دادنها چندان پراکنده نشوند و یک حالت وحدت رویه پیدا شود. لذا فرمودند که ما اصرار نداریم بگوییم که دست چه کسانی در کار است. برای ما مهم این است که اولاً اینها و حامیان اینها -هر کسی که میخواهد باشد-، شناسایی و مجازات شوند. چون وقتی مصادیق را مشخص میکنید
همچنین در راستای این راه و عنوان کلی رهبر انقلاب فرمودند که باید ریشههای متعفن این جمع خشکانده شود؛ امری که به ابعاد جنگ نرم اشاره خواهد داشت. با توجه به اینکه جنگ، همیشه جنگ سخت نیست، ریشههای تفکر جنگ معرفتی و جنگ نرم مهم تلقی خواهد شد.
برخی گفتند ما داعش را در سوریه با موشکهای نقطهزن زدیم. اینها منافاتی ندارد با اینکه اگر شما لانه، اتاق فرماندهی و فرماندهان اینها را پیدا کردید آنجا را بزنید. حق پاسخگویی با شماست. اما حضرت آقا گام بلندتری را برداشتند و آن هم این است که باید از طریق آگاهسازی، روشنگری، جهاد تبیین، دستگیری آنها و بستن مراکزشان، اعم از حوزه، مراکز فرهنگی، فضای مجازی و… این مسئله پیگیری و با آنها مبارزه شود.
بحث دیگری که در این چارچوب مطرح میشود در این باره است که ما در این معادله چطور باید پاسخ دهیم و اساسا نوع ورود در این چارچوب باید به چه نحوی باشد؟ آیا باید در میدان نظامی پاسخ بدیم یا به تناسب همان راهبردی که دشمن اتخاذ کرده، در معادله امنیتی و جنگ سایه ها اقدام کنیم؟
جمعبندی کلی این است که خود داعش اعلام مسئولیت کرده است. اکنون که مشخص شده داعش بوده، باید به سراغ معالجه دوبعدی ماجرا برویم. یک معالجه، معالجه سختافزاری است که عوامل اینها باید پیدا و اعدام بشوند و لانههایشان زده شود. یک معالجه هم نرمافزاری است. اگر سختافزاری هم مشخص شود که یکی از پایگاههای امریکا یا رژیم صهیونیستی حامی اینها بوده، حق برخورد سختافزاری هم هست، ولی آن بخش از ریشههای متعفن، جریان اندیشگی سلفی-تکفیری است که جوانان را شارژ و تخلیه ذهنی میکنند و به آنها اطلاعات غلط میدهند که اینهایی را که دارید میروید و میکشید، همه مشرک و مردهپرست هستند و شمایی که میروید و تکه تکه میشوید، چشم که باز کنید، در آغوش رسول خدا(ص) هستید. بنابراین جمعبندی این است که باید هم فاعلین و هم آمرین، یعنی پشت پردهایها و طراحان، برخورد شود.
ضمن اینکه اشاره حضرت آقا هم خیلی واضح است. هم برخورد سخت لازم است و هم برخورد نرم. تجربه ثابت کرده که ما داعش را در خارج از کشور هم زدهایم. کومله و حزب دموکرات را در عمق عراق زدهایم. تعارف نداریم. زدن ما هم توجیه قانونی و بینالمللی دارد. مگر ما در میان آشوبهای سال ۱۴۰۱ ، پایگاه اینها را در داخل کردستان نزدیم؟ مگر دو سال پیش پایگاه موساد را در اربیل مورد هدف قرار ندادیم؟ این قواعد جنگ است و ما طبق قواعد جنگ میجنگیم. اما میخواهم روی این نکته تأکید کنم که این ضربات تاکتیکی که هم توجیه بینالمللی دارند و هم توجیه قانونی و حقوقی دارند، منجر به جنگ فراگیر نمیشود. آمریکا آرام آرام ناو هواپیمابر خود را از منطقه خارج خواهد کرد. ناوها را چرا آورد. چون فکر میکرد طوفان الاقصی پیشران جنگ فراگیر است برای نابودی اسرائیل. تمام محاسبات امریکا همین بود، وگرنه برای زدن حماس یا جمهوری اسلامی که ناو هواپیمابر نمیآوردند. اصلا این کار عقلانی نیست.
نکته ای که برخی از کارشناسان و بعضی مسئولان در لفافه بیان کردهاند این است که پاسخ ما، منجر به ورود مستقیم ما در این جنگ شده و ورود به جنگ هم شرایط بسیار دشواری را به ما تحمیل خواهد کرد. اول اینکه احتمال ورود آمریکا و اقدامش علیه ما بالا میرود؛ دوم اینکه کشور در شرایط جنگی قرار گرفته و امنیت ملی تحتالشعاع قرار میگیرد؛ سوم اینکه به همین تناسب هم در سیاست داخلی دچار چالش میشویم: مسائل اقتصادی، انتخابات مجلس و از همه مهمتر کاهش مقبولیت از مصادیقی است که از دیدگاه برخی کارشناسان در این چارچوب تحلیل قابل تحلیل خواهد بود. نظر شما پیرامون این موارد چیست؟
ما قبلاً هم از این آسیبها دیدهایم و هیچ کدام منجر به یک جنگ موسع و فراگیر چه با آمریکا و چه با رژیم صهیونیستی نشد. خود آمریکاییها هم از درگیرشدن با ما به شکل فراگیر گریزان هستند. دو مدل پاسخ در این معادله محتمل خواهد بود؛ اولی معادله سخت است یعنی اینکه تمام امکانات کشور برای مقابله با ترور شهید سید رضی یا شهید موسوی بسیج شوند. همچنین پاسخ سردی هم وجود دارد و آن هم این است که به میزان ضربهای که به شما زدهاند، اول ضرب شستی نشان داده و بعد مبارزه را ادامه بدهید.
در ارتباط با شهادت حاج قاسم سلیمانی؛ بعد از جنگ جهانی دوم کسی جرئت شلیک به پایگاه آمریکا را نداشت؛ چرا که آمریکا ابرقدرت شده و صاحب بمب اتم بود و ماجرای هیروشیما و ناکازاکی را ایجاد کرده است.
برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم کشوری جرئت کرد به پایگاه عینالاسد ضربه بزند. اما آقا فرمودند که این نرخ حقیقی خون این شهدای بزرگوار نیست.
پیرامون طوفانالاقصی که اسرائیل یک ضربه راهبردی متحمل شد، آقا جهتگیری دادند که این ضربه راهبردی به این سادگی قابل ترمیم نیست.
در همین راستا، آمریکا دیگر نمیتواند بپذیرد که برای نجات یک فرد یاغی مثل نتانیاهو، خودش وارد جنگ بشود. اگر میخواست این کار را بکند تا حالا کرده بود. آن زمانی که رژیم صهیونیستی هنوز این قدر خسارت را متحمل نشده بود، وارد نشد، حالا که دیگر چیزی از رژیم صهیونیستی باقی نمانده است. این را واقعاً دارم میگویم و اطلاعات دقیق دارم که رژیم صهیونیستی به لحاظ میدانی ضربات سختی خورده که حالا جای تفصیل و تفسیرش نیست که قضیه چه بوده است.
با توجه به این شواهد میدانی و راهبردی مبنی بر شکست سنگین رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب فرمودند که ما حمایت میکنیم، اما دخالت نمیکنیم؛ یعنی ما ضرورتی نمیبینیم که در زمین نتانیاهو بازی کنیم. سید رضی ما را شهید کردند. صالح العاروری از دفتر سیاسی حماس را شهید کردند.
در چنین معادلهای آیا رژیم صهیونیستی میخواهد جنگ منطقهای بشود؟ بله. چرا؟ چون هیچ یک از اهدافش تاکنون محقق نشده است. تکلیف آمریکا چیست؟ آمریکا میگوید: نه. آقای نتانیاهو! شما حق نداری. چرا؟ چون تمام امکانات و مصالح و منافع ما در منطقه آسیب جدی میبینند و تو ارزش این را نداری. بلینکن در سفر اخیرش آمده بود که اوضاع را آرام کند، نهاینکه جنگ را توسعه بدهد. ایران هم دارد صحنه را از بالا تماشا میکند. بلینکن غیرمستقیم پیامش را به ما رسانده و ایران امروز این پاسخ را داده که حق ماست که هم انتقام سید رضی و هم انتقام کرمان را بگیریم و برخورد سخت هم میکنیم، اما اینکه این برخورد سخت بخواهد ما را به یک جنگ فراگیر هدایت کند، اصلاً دادههایش فراهم نیست. نه ما این فرصت را به رژیم صهیونیستی میدهیم، نه امریکاییها مایل هستند جنگ توسعه پیدا کند.
آقای محمد سودانی، نخستوزیر عراق اخیراً به تهران سفر و با حضرت آقا ملاقات کرد و گفت که من حامل پیامی از امریکا هستم، چون شب قبلش با بلینکن ملاقات کرده بود که ما از ایران خواهش میکنیم که هم خودش مستقیماً وارد جنگ نشود، چون ما نمیخواهیم وارد یک جنگ فراگیر بشویم و هم دوستان و محور مقاومت را تشویق نکند که ما را مورد هدف قرار دهند.
البته اتخاذ مواضع اینچنینی از سوی مقامات آمریکایی و شخص بلینکن به این خاطر است که در منطقه گرفتار باتلاق بزرگی شدهاند؛ از دریای سرخ و مقابله با نیروهای یمنی، تا شمال سرزمینهای اشغالی و احتمال درگیری گسترده حزباللّه با رژیم صهیونیستی از مصادیق این مشکلات روزافزون ایالات متحده است. پس به نظر این مواضع تماما در جهت حمایت از ماشین کشتار رژیم صهیونیستی و جلوگیری از اقدامات محور مقاومت برای تادیب آنها خواهد بود.
دقیقاً اشاره درستی کردید. میخواستم به همین جمعبندی برسم. هر کدام از حلقههای محور مقاومت در سطحی محدود و به شکلی مدیریت شده، دارند به غزه کمک میکنند. حزبالله لبنان دارد شهید میدهد، ولی باز در همان نوار محدود شمال فلسطین و جنوب لبنان فعال است. در مورد ضربه به پایگاه کنترل میرون در کوه الجرمق، عمق این ضربه ده کیلومتر است، در حالی که اگر جنگ فراگیر بشود، حزبالله هم تلآویو و هم حیفا را که مهمترین بندر آنهاست و هم دیمونا که تأسیسات هستهای آنهاست را میتواند مورد هدف قرار بدهد.
از طرف دیگر، انصارالله دریای سرخ -که در زمینه انرژی یک گذرگاه آبی حیاتی راهبردی برای کل کشورهای جهان است- را به روی صهیونیستها بست. آمریکا آمد و دعوت کرد که ائتلافی از چهل کشور ایجاد کنند و انصارالله را سر جایش بنشاند. آیا توانست این کار را انجام بدهد؟ بیش از ۵ الی ۶ کشور دعوتش را اجابت نکردند. یک عده اعلام آمادگی کردند، اما در حد اعزام یک افسر نیروی دریایی و یا ناخدا اقدام کردند و امریکا را مسخره کردند که ما با این آبراه کار داریم. انصارالله هم گفته ما با کسی کاری نداریم و هر کسی که میخواهد، بیاید و از این آبراه عبور کند. ما فقط با اسرائیل یا کشتیهایی که حامل کالا برای اسرائیل هستند کار داریم و این در پاسخ به صحبت حضرت آقاست که فرمودند هم ورود کالاها و هم نفت و گاز به اسرائیل را قطع کنید.
پس در چنین مختصاتی احتمال جنگ فراگیر وجود ندارد، چون نه مایل هستیم و نه دیگران هم راضی به یک جنگ فراگیر خواهند بود. پس اینکه بعضیها معتقدند که اگر ما پاسخ بدهیم، منجر به جنگ میشود، این طور نیست و هر پاسخی به جنگ منجر نمیشود. مخصوصاً اگر بدانیم که خود آمریکا دارد گفتگوهای جنگگریزی را انجام میدهد. البته برای حمایت از رژیم صهیونیستی تلاش میکند، منتها ما باید این موضوع را از موضوع اصلی جدا کنیم.
نتانیاهو به دنبال این است که جنگ طولانی و دوران ریاست جمهوری بایدن تمام بشود، انتخابات ۲۰۲۴ فرا برسد و اگر ترامپ پیروز شود، از نظر او قضیه حل میشود؛ هم حماس نابود میشود، هم ایران سر جایش مینشیند و هم حزباللّه از بین خواهد رفت. تمام محاسبات او، همین است. در حالی که اگر ترامپ هم بیاید، معادله بازدارندگی تغییر نخواهد کرد. اسرائیل یک ضربه تاریخی اساسی خورده و تمام شده است. این که حالا روز بعد از جنگ چه میخواهد بشود، تکلیف ترامپ چه میشود، تکلیف حماس چه میشود، بحث دیگری است.
یک مسئله ای که اینجا مطرح میشود، ایجاد دوگانه صبر استراتژیک یا حمله نظامی است. به نظر شما اساسا این دوگانه با توجه به مبانی روابط بینالملل اصالت دارد و اینکه در چنین شرایطی، صفر و صدی نگاه کردن به قضایا راه حل واقعی و عقلانی است؟
صبر استراتژیک یعنی شما میتوانی بزنی و میتوانی پاسخ بدهی، ولی نیاز به یک مهلت فنی و مدیریت میدانی داری؛ دقیقا مثل آنکه در برجام رخ داد. ما در این معادله یک چیزهایی دادیم و دشمن قرار بود یک چیزهایی به ما بدهد و نداد؛ چون دولت خود ما دولت ضعیفی بود و متأسفانه نتوانست این مسئله را به خوبی مدیریت کند.
ولی در زمینه حق پاسخگویی نظامی و امنیتی؛ بارها وقتی که در شبکههای عربی ظاهر میشوم و با من بهعنوان کارشناس ایرانی مصاحبه میکنند، اولین سوالشان این است که اسرائیل این قدر شما را زده، شما چرا پاسخ نمیدهید؟ ما سئوال در مقابل این سوال را میپرسیم که رژیم صهیونیستی تا کنون چند بار در کشور ما عملیات انجام داده است؟ خیلی زیاد. هم عملیات علیه دانشمندان هستهای ما مثل شهید فخریزاده و دیگران، هم علیه تأسیسات اتمی و نظامی ما. سئوال این است که چرا تا کنون هیچ مسئول و مقام رسمیای نگفته ما زدیم. ایران هم در بسیاری از جاها، هم جنگ سایبری، هم پایگاهها و تأسیساتشان و هم افراد و فرماندهان نظامیشان را زده، ولی هیچ وقت نگفته ما این کار را کردیم. یک بار پاسخ، مستقیم است و شما میزنید و میگویید من زدم، اما برخی مواقع اینطور نیست و شما اعلام نمیکنید. قواعد جنگ امنیتی با جنگ نظامی فرق میکند.
حتی وقتی امریکا شهید سلیمانی را ترور کرد، اگر ترامپ اعلام نمیکرد که ما زدیم، ما چطور میتوانستیم پایگاه عینالاسد را بزنیم؟ چگونه میتوانستیم ثابت کنیم که این ضربه، ضربه امریکا بوده و اسرائیل نبوده؟
وقتی که ترامپ اعلام کرد که ما زدیم، جنگ از چهارچوب امنیتی خارج و تبدیل به جنگ نظامی و تجاوز شد و ما هم یازده موشک زدیم و اعلام کردیم. یا وقتی موساد، ما را زد، ما هم او را زدیم و اعلام کردیم، چون ما قبلاً به اقلیم کردستان هشدار داده بودیم. در نامهای که به وزارت خارجه عراق دادیم مبنی بر اینکه موساد در مرزهای شما به ما آسیب میزند، از نیروهای تروریستی حمایت میکند و با پهپاد ما را مورد هدف قرار میدهد. عراق در این خصوص اعلام کرد که من نمیتوانم اقدامی بکنم، کردستان هم گفت که اینها آواره و جنگزده هستند و مسلح نیستند. ما هم گفتیم پس صبر کنید و نهایتا هم مقرشان را مورد هدف گسترده قرار دادیم. من خدمت آقای حاجیزاده رفتم و گفتم چرا اعلام کردید؟ گفت برای اینکه آنها اعلام کردند. گروهها وقتی میزدند اعلام میکردند. پس ما در قالب قواعد جنگ نظامی-نه قواعد امنیتی- با آنها برخورد کردیم.
اینجا هم همین است. در اینجا هم وقتی شما را میزنند و داعش علناً اعلام میکند، حالا دیگر شما داعش را هر جا که گیر آوردید، میتوانید بزنید. این حق شماست و قوانین بینالمللی چنین حقی را به شما میدهند که هر جا از بیرون خاک خودتان به شما تجاوز کردند، میتوانید بزنید.
حال نحوه زدنش چگونه باشد، مستقیم باشد یا غیرمستقیم، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. مهم این است که بزنید و انتقام بگیرید و به دشمن بفهمانید که زمان بزن و در رو تمام شده است.
انتهای پیام/