تحلیل روز / زهره سادات لاجوردی : اگر امروز ندانیم کجای تاریخ ایستادهایم، آسیبهای بسیار جدی از لطمات ترویج بیحجابی و کوتاه آمدن در برابر اباحهگران خواهیم دید.
زهره سادات لاجوردی، نماینده مجلس شورای اسلامی در یادداشتی با عنوان «۱۷ دی و کشف حجاب رضاخانی» نوشت: روز هفدهم دی ماه سالگرد صدور دستور کشف حجاب رضاخانی در سال ۱۳۱۴ و و نقطه شروع توطئه مبارزه با حجاب از مجرای حاکمیتِ وقت بود؛ توطئهای که توسط استعمار غربی طراحی شده بود تا با نقشآفرینیِ مهرهای که با پشتیبانی انگلستان به پادشاهی ایران رسیده بود، به نام تجدد، حجاب از سر و تن یکایک زنان محجوب ایرانی بردارد.
از این روز بودکه مبارزه با حجاب از طریقِ خشونت و اهانت به زنان محجبه و نیز اقدامات ضدفرهنگی (مانند ممنوعیت حجاب به جز برای زنان بدکاره) کلید خورد و فشار مجامع خارجی در راستای هماهنگسازی فرهنگ ایران با اهداف غرب و نظام سرمایهداری و نیز سیاستهای وابسته به حکومت پهلوی اول در تقابل مستقیم با تفکر مذهبی، ملی و باستانیِ ایرانیان قرار گرفت.
با افزایش مخالفتهای مردمی در گوشهگوشه ایران و سقوط رضاشاه، در دوران پهلوی دوم مبارزه با حیات دینی مردم ایران و عفت و سلامت زنان ایرانی به صورت نرم در دستور کار قرار گرفت تا بدون توسل به زور، و از طریق سینما، مطبوعات، مجلاتی مانند «زن روز» و اشاعه فرهنگی هر روز از تعداد زنان محجبه کاسته شود. پس از آن، اگرچه، با وقوع انقلاب اسلامی بخش اعظم توطئههای داخلی و خارجیِ تا آن زمان که برای استحاله فرهنگی مردم ایران صورت گرفته بود با شکست مواجه شد؛ اما پروژه «جنگ با حجاب زن شیعه ایرانی» از همان روز شوم تولد خود تا به امروز، به پروژه همیشه روی میزِ دشمنان ایران مبدل شده است.
مستر همفر جاسوس انگلیسی در یادداشتهای خود مینویسد: «به هر وسیله شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بیحجابی را در بین مسلمانان رایج نمود… خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب خارج شوند، مردها و جوانان فریفته میشوند و در نتیجه، فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند.» به همین دلیل، توطئه مبارزه با حجاب، متناسب با هر زمانی در خلال چندین دهه کماکان به اشکال مختلف فعال بوده و سرخطها و سیاستهای ضدحجاب آن تا قالبهای امروزی ادامه یافته که از مهمترین آنها میتوان به سانسور زنان محجبه ممتاز، موفق و دانشمند در رسانهها و قالبکردن زنان غیرمحجبه به عنوان الگوهای موفق زنان، همراهی مردان برجسته علیه حجاب، اعتباربخشی به حجابهای کاذب، عادیسازی حضور مردان و زنان در محافل نامتجانس که امروزه در اشکال جدید و با فشار مجامع بینالمللی بهعنوان حضور مربی، داور، پزشک و تماشاچی زن برای مردان و مرد برای تیمهای زنانه، اشاره نمود.
در این میان، تردد عامدانه و سازمانیافته بیحجابها در سطح شهر بیش از سایر سیاستها، تاریخمعاصرشناسان و افراد دارای بصیرت را به یاد بهاییانی میاندازد که به عنوان اولین افراد، توطئه انگلیسی کشف حجاب در ایران را با تردد در خیابانها و عادیسازی بیحجابی بین زنان ایرانی اجرا میکردند.
در حالی که، ابرپروژه استحاله فرهنگی خانواده و جامعه با محوریت زن ایرانی با جدیت تمام در حال اجراست؛ اکثریتی توطئهگر و اقلیتی سادهانگار هنوز با توجیهاتی مانند دوقطبیشدن جامعه، اولویت نداشتن موضوعات فرهنگی نسبت به مشکلات اقتصادی و مانند آن، مانع برخوردهای جدی و بدون مماشات با مجریان و مروجان پروژه ضدامنیتی، ضدفرهنگی و ضداجتماعی کشف حجاب میگردند. پروژهای چندوجهی که با اطاله زمان توسط دستگاههای مسئول میرود تا با سرعت هرچه بیشتر به تسخیر افکار و عقاید نوجوانان، جوانان و نسلهای آتی کشور بیانجامد.
اگر امروز ندانیم کجای تاریخ ایستادهایم، آسیبهای بسیار جدی از لطمات ترویج بیحجابی و کوتاه آمدن در برابر اباحهگران خواهیم دید. با درس از تاریخ معاصر و وضعیت زنان در کشورهای مسلمانی مانند اندونزی و ترکیه (با ۹۰درصد جمعیت مسلمان) که برای حضور با حجابِ زن در رسانهها سالها مبارزه صورت گرفته(!) باید به این درک برسیم که جریانات اباحهگر، ضدحجاب و فمنیستی، هیچ حقی برای زنان عفیف قائل نیستند و در هر سرزمینی که بتوانند پیروز شوند با اجراییکردن استانداردهای دوگانه، همه زنان و دختران عفیف و محجبه باید بر سر ابتداییترین حقوق خود کمپین تشکیل دهند و سالها مبارزه کنند.
همانطور که اشاره شد، پرداختن به موضوع تسخیر افکار و جریانسازی جهت استمرار مسیر مقابله با سیاستها و اقدامات ضدحجاب از اهمیت ویژهای برخوردار است. باید متناسب با طبقهبندیهای سِنی و اجتماعی به جنگ تسخیر افکار برویم، به سوالات و شبهات پاسخ دهیم، تا زنان، جوانان و حتی عدهای از نخبگان فریبخورده آگاه شوند.
چرا در حالی که آمریکا بالغ بر ۴۰ میلیون کارتنخواب دارد و هر روز به این تعداد افزوده میشود، پرداختن به موضوع حجاب زنان در ایران را اولویت سیاسی و عملیاتی خود قرار داده است؟ چرا اجراسازی محدودیت چند میلیون مسلمان فرانسه، از آموزش، ورزش، گذران فراغت در فضاهای عمومی و تمام فرصتهای زندگی به دلیل حجاب، باعث ایجاد دوقطبی نمیشود؟
اما به ایران که میرسد تنها داشتن پوشش سر، تبدیل میشود به سلب آزادی و تحمیل هویت دینی؟! اینها مسائلی است که باید به طور جدی دنبال شود و جهت مقابله با جریانی که در راه هویتزدایی از کشورهای مسلمان هرگز از پای ننشسته، اقدامات فرهنگی و تبیینی صورت گیرد و با ایجاد مجاری مردمی و جریانسازیهای بموقع و البته مستمر، به مطالبات به حق مردمی جهت تمهیدات فرهنگی توجه شود.
انتهای پیام/