تحلیل روز؛ یادداشت- محمدجواد اخوان: الیزابت دوم در حالی درگذشت که کارنامه هفتادساله سلطنتش مشحون از جنایاتی است که به فرمان او یا به دست زیردستانش در کره خاکی رخ داده است. او زمانی به قدرت رسید که مهمترین چالش آن روز انگلستان در دنیا، تلاش ملت ایران برای بازستانی حق خدادادی خویش یعنی نفت از چنگال روباه پیر بود. در همان سالهای اول سلطنتش، مأموران مخفی سرویس اطلاعاتی ملکه با همکاری امریکاییها با طرحریزی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت برخاسته از اراده مردم ایران، به این مناقشه پایان داده و تا ۲۵ سال بعد همچنان سیادت خود را بر صنعت نفت ایران حفظ کردند.
شروع سلطنت او با دورهای مقارن بود که انگلیس در اثر پیامدهای جنگ جهانی دوم تضعیف شده بود و بهناچار بخشی از عرصه قدرت را به امریکا واگذار میکرد. هرچند در این دوره انگلستان از بخشی از مستعمرات خود بهتدریج خارج شد، اما نفوذ خود را تعطیل نکرد و استراتژی لندن بر نفوذ غیرمستقیم و پنهان در سیاست بینالملل تمرکز یافت. هرچند انگلیسیها ظاهراً از بسیاری از مناطق شرق سوئز خارج شدند، اما مهمترین تصمیمات سرنوشتساز مستعمرات پیشین بدون جلب موافقت لندن اتخاذ نمیشد و عملاً عنوان «کشورهای مشترکالمنافع» اسم رمز سلطه استعماری ملکه بود.
هرجا که مردم آزادیخواه تصمیم به ایستادگی در برابر نفوذ روباه پیر میگرفتند، با خشونت و جنایت نیروهای ملکه مواجه میشدند. در دهه ۱۹۶۰ یمنیها برای در دست گرفتن بابالمندب دستبهکار شدند. انگلیسیها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجهگاههای مخوف دیدند. نگهداری مخالفان در سلولهای یخچالی با تن کاملاً برهنه موجب شد بسیاری از آنها ذاتالریه بگیرند و از بین بروند. سوزاندن بدنها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز جنسی از دیگر شکنجههای این مراکز بود.
در آنسوی دریا نیز مردم کنیا میخواستند که منابع کشور خودشان را در دست داشته باشند. هنوز کاری نکرده بودند که دولت استعمارگر انگلستان از ترس شورش مردم ۵/۱ میلیون نفر را در اردوگاههای کار اجباری زندانی کرد. تا حد مرگ کارگران مجبور به کار میشدند و خیلیها طاقت این کار سخت را نداشتند و میمردند. جنازهها را در گورهای دستهجمعی میریختند. تعدادی از کارگران اعدام میشدند تا همیشه ترس از شورش در دل بقیه باشد. تعداد کشتهها ۲ هزار نفر در اثر مریضی معمولی اعلام میشود، اما اسناد واقعی و دستکاری نشده تاریخی کشته شدن چندصدهزار نفر را نشان میدهد.
با پیروزی انقلاباسلامی در ایران، انگلیسیها که شاهد خروج ایران از حیطه نفوذ خود و تأثیر انقلاب اسلامی بر سایر کشورهای تحت نفوذ خود بودند، از هیچ تلاشی برای مبارزه با مردم ایران و انقلاب اسلامی فروگذار نکردند.
جنایات سربازان ملکه تنها به آسیا و آفریقا محدود نمیشد و حتی چشمآبیهایی که در مقابل زیادهخواهی نیروهای ملکه میایستادند نیز به خشم آنان گرفتار میشدند. در شمال ایرلند بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ سربازان ملکه بیش از ۳۰۰ شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رساندند. تمامی قربانیان غیرنظامی بودند و هیچیک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمیرفتند. در میان کشتهشدگان کشیشان کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوان به چشم میخوردند. بر اساس اسناد در سال ۱۹۷۲ تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند مورد عفو ملوکانه ملکه قرار گرفتند.
زندانی و شکنجه کردن بیش از ۳ هزار قبرسی به اسم مبارزه با تروریسم بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۹ یکی دیگر از برگهای سیاه کارنامه سلطنت الیزابت است. شکنجههای این بازداشتگاهها بسیار فجیع است و شکنجهکنندگان دیوانهوار شهوت شکنجه کردن داشتهاند. نکته مهم این است که هیچ دادگاهی برای دفاع افراد برگزار نمیشد و حتی خود انگلیسیها هم زحمت تحقیقات را نمیکشیدند؛ به هرکس مشکوک میشدند شکنجهاش میدادند؛ یا اعتراف میکرد یا زیر شکنجه مجبور میشد اعتراف کند، حتی اگر بیگناه بود. با پایان یافتن جنگ سرد و آغاز دوره نظام تکقطبی، لندن شریک راهبردی واشنگتن در شکلدهی به نظم نوین استکباری بود و سربازان ملکه به همراه امریکاییها به لشکرکشی به منطقه غرب آسیا پرداخته و جنگی خانمانسوز را به راه انداختند که میلیونها نفر از مردم این منطقه در افغانستان، عراق و سوریه را کشته، زخمی یا آواره کرد.
الیزابت پس از قریب به یک قرن تباهی به پایان عمر خود رسید، اما استعمار انگلیس را او پایهگذاری نکرده بود که با مرگش پایان یابد. مرگ الیزابت دوم، تنها بهانهای است که ظلم بزرگی را که از باکینگهام و ساختمان ۱۰ خیابان داونینگ لندن بر بشریت رفته بازخوانی کنیم و بر مظلومیت مستضعفان عالم افسوس خوریم.
انتهای پیام/