به گزارش تحلیل روز، روشنفکری دینی قرار بود با پیرایش ساحت دین از خرافات و زوائد آن را با مقتضیات عصر جدید آشتی دهد. پس از گذشت چند دهه از عمر روشنفکری دینی در ایران، این جریان نه تنها در رسیدن به مطلوب خویش توفیقی نیافت، بلکه با تضعیف بنیانهای اصلی دینی کار را به جایی رساند که سرآخر در بین این بدنه فکری اختلافات جدیای پدید بیاید.
محسن کدیور و عبدالکریم سروش به عنوان دو تن از فعالان این عرصه چندی پیش در فضای روشنفکری به نزاع پرداختند که موجب شد طرفداران و سایر روشنفکران دینی دیگر هم پا در این نزاع و میدان چالش بگذارند. کدیور به سروش خرده میگیرد که او با تضعیف و حداقلی کردن بنیانهای اصلی دینداری اسلام، نظیر قرآن و نبوت عملاً چیز خاصی از دینداری باقی نگذاشته است. در مقابل هم طیف سروش برای دفاع، کدیور را متهم به «تکفیری» بودن میکنند که قدرت تحمل نظر مخالف را ندارد. با حجتالاسلام محمدعلی لیالی در این باره گفتوگو کردیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید.
او در ابتدا گفت: همواره بین جریانهای روشنفکری مسائل و چالشهایی وجود داشته، اما این مسائل تا جایی پیش رفته که به تناقضات و دافعههای بسیاری در بین این جریانات تبدیل شده است. در مورد نزاع و چالشی که اخیراً بین عبدالکریم سروش و محسن کدیور رخ داد و عدهای به طرفداری این دو برخاستند، فرصتی ایجاد شد تا در باب روشنفکری دینی و رهاورد فکری نمایندگانش به موضوعاتی اشاره کنیم.
از نگاه غرب ما «عقبماندهایم» و مقصّر هم دین است!
وی افزود: تاریخ روشنفکری دینی را باید ذیل تاریخ خود روشنفکری جستوجو کرد؛ جایی که انگارههای تجددخواهی و مدرنیتهطلبی از غرب وارد در جامعه ایرانی شد و شعار پیشرفت و نوگرایی را سر میداد. در چنین اندیشهای که از غرب وارد شد، باید قبل از هر چیز پذیرفته شود که ما عقبمانده هستیم و فرهنگ عمومی و تفکرات مذهبی هم یکی از جدیترین دلایل و عوامل این عقبماندگی است. بنابراین تجدیدنظرطلبی و رویکرد جدید به دین با ارکان و بنیانهای نو، یکی از ثمراتی بود که روشنفکری ایجاد کرد. به طور دقیقتر اگر به تاریخ روشنفکری در ایران نگاه کنیم، میبینیم که آنان راه پیشرفت را در تقلید از غرب میدیدند؛ حتی در موضوع روشنفکری دینی و تجدیدنظرطلبی اسلامی آنان عقیده داشتند همان اتفاقی که در مسیحیت افتاد و پروتستانتیسم را ایجاد کرد، ما هم باید به همان روند بپیوندیم و به دنبال پروتستانتیسم اسلامی باشیم.
حیرت و سرگشتگی روشنفکران
لیالی بیان کرد: وقتی جریان روشنفکری دینی برای پیشرفت و تجدد به جای «بومیگزینی» و توجه به «هویت ملی و دینی» موجود متوسل به تفکر و رفتار غرب شد، غربگرایی را پدید آورد. به تصریح بسیاری از روشنفکران، آنان یکی از عوامل عدم پیشرفت در ایران را خود «هویت» ایرانی معرفتی کردند و از اساس خواهان این هستند که هویت و ذات ما با مؤلفههای غربی منطبق شود. در روشنفکری دینی هم وضع به همین منوال است، دین و مذهب را باید با خطکش و معیار دینِ غربی هماهنگ و همسو کنیم. با نگاهی به جریانات «متکثّر»، «متعدد»، «متضاد» و «متناقض» روشنفکری دینی در ایران شاهد نوعی سرگردانی و عدم ثبات هستیم. آنها از نفی و انتقاد به روحانیت و تفسیر متون دینی به نفی و انکار وحی و قرآن رسیدهاند.
چند سوال از روشنفکران
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: این تعارض و سرگشتگی روشنفکران دینی، ما را به این سؤالات میرساند که از آنان پاسخش را بخواهیم: ۱ـ اگر شما دغدغه دین و رویکرد انطباقی آن با جهان جدید را دارید، این تجدیدنظرطلبی شما تا کجا ادامه دارد؟ ۲ـ راهها و معیارهای شما برای تجدیدنظر چیست؟ ۳ـ چه کسی صلاحیت این را دارد تا بتواند متون مقدس دینی و ارکان آن را تفسیر کند؟ ۴ـ اگر شما در تفاسیر و نظریات جدیدتان به نفی اصول و مسلمات دینی رسیدید چه کسی حق قضاوت دارد؟ ۵ـ اگر شما «شریعت» را «گنگ» و نامفهوم میدانید، چرا دائما در پی تفسیر هرمنوتیکی آن هستید؟ و….
رویکرد نسبی به دین
لیالی گفت: رویکرد روشنفکران دینی به خود دین و امر دینی، «نسبی» و «سیّال» است. وقتی چنین عقیدهای فراگیر شد، دیگر هیچ قضاوتی را نمیتوان نسیت به تفکر و یا عمل دینی داشت چرا که معیار آن نسبی بودن است. این تفکر نسبیگرایی به دین کار را به آنجا رساند که بین خود روشنفکران دینی هم اتفاق نظری را به وجود نیاورد و آنان را به ورطه افتراق و مخالفت بکشاند. با غوری در اندیشه روشنفکرانی نظیر: «سیدحسین نصر»، «عبدالکریم سروش»، «مجتهد شبستری»، «آرش نراقی»، «محسن کدیور»، «مصطفی ملکیان» و «سروش دباغ» و… شاهد تناقضات و تضاد آرا در اصول و عقاید خواهید بود.
انتهای پیام/