تحلیل روز/ یادداشتی از سیده راضیه حسینی: «اعتقاد به حجاب» را نمیشود اجبار کرد؛ کسی هست مخالفتی با این گزاره داشته باشد؟ همانطور که هیچ اعتقاد دیگری را نمیشود اجبار کرد؛ یعنی نمیشود کسی را مجبور کرد اعتقاد داشته باشد پوشش و رفتار محجوبانه، کرامت زن را حفظ میکند و به او امنیت روانی و اجتماعی میدهد. یا مجبورش کرد اعتقاد داشته باشد نداشتنِ حجاب، مخالف حکم خداست و باعث عقوبت در دنیای دیگر میشود. از طرفی، حجاب با تمام ابعادش انتخاب آگاهانه زنان و دختران است که برای حفظش زیر هجمههای سنگینِ تمام این سالها، خوندلها خوردهاند.
حق این است که واژه «اجبار» کنار این انتخاب شجاعانهٔ مقدس، شأنش را پایین میآورد. اما این را هم نمیشود انکار کرد که در یک محیط اجتماعی، که باید رابطههای انسانی حاکم باشد، جذابیتهای جنسی، فضای جنسی را حاکم میکند و حق آدمهایی که میخواهند در این محیط، فعالیتی منطقی و انسانی داشته باشند، زیر پا گذاشته شود. این هم انکارپذیر نیست که بدپوششی و کشفحجاب حالا دیگر به یک حرام اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است که همه جریانِ زر و زور و تزویر با دروغ بزرگِ آزادی زن، پشتش صفآرایی کردهاند تا فرهنگ و خانواده و روان و امنیت جامعه را با همین ابزار تا مرز فروپاشی ببرند. بهخاطر آن حق اجتماعی و این صفآرایی مزورانه، واضح است باید برای پوشش افراد در محیط جامعه حدود مشخصی را تعیین کرد و با تعریف قانون، افراد را به رعایت این حدود ملزم کرد؛ مثل همه قانونهای اجتماعی دیگر که هدفش حفاظت از حقوق افراد در جامعه و مرزهای فرهنگی است.
اما نهادینهشدنِ این الزام قانونی دو پیششرط اساسی دارد: اول اینکه این دو موضوع یعنی «حجاب بهعنوان یک اعتقاد» و «حدود پوشش بهعنوان یک الزام اجتماعی» را بهوضوح از هم تفکیک کرد. تا این دو در ذهن مردم جامعه از هم جدا نشود، نه تنها هیچکدامشان درست فهمیده نمیشود، بلکه بهصورت فرسایشی باید به این مغالطه جواب دهیم که اعتقاد، باید اختیاری و آزادانه باشد؛ پس حجاب نباید اجباری شود. مخصوصا اینکه با این تفکیک، ارزش و جایگاه اعتقاد به حجاب بهعنوان یک انتخاب و باور متعالی، بهتر و دقیقتر مشخص میشود؛ ارزشگذاری که حق زنان محجبهایست که با وجود همه سختیها و هجمهها، مومنانه و با افتخار پای این اعتقاد ایستادهاند.
نکته دیگر اینکه آنچه در سطح جامعه از دختران و زنان انتظار میرود، حداقلی از پوشش مناسب است و نه حجاب به معنایی که در شرع اسلام تعریف شده است. یکی از ملزومات این تفکیک، تمرکز بر روی نظام واژگانی است که مورد استفاده قرار میگیرد؛ بهتر است به جای «حجاب اجباری»، تأکید بر روی «قانون پوشش» باشد. دوم اینکه باید قانونپذیری و در واقع جامعهپذیری بهعنوان یک ویژگی اخلاقی و یکی از لازمههای متمدنبودن، برای افراد در جامعه جا بیفتد. بیشتر فعالیتهای فرهنگی حول قانون حجاب، باید روی این قسمت از ماجرا متمرکز شود. . نکته مهم اینکه چنین رویکردی، صرفا تئوریک نیست و در موفقترین طرحهای اصلاح وضعیت نامناسب پوشش، مبنا قرار گرفته و نتایج موثر و قابلتوجهی داشته است.