محمد فرزاد میرزایی قلعه:تاریخ ملتها به وضوح نشان میدهد که برای اصلاح هر نوع نارسایی، ابتدا فکر باید اصلاح شود؛ لذا تا زمانی که بخش اعظم یک جامعه و اکثریت قابل توجه نخبگان به اجماع پیرامون اصلاح یک فکر دست نیابند، فکر غلط گذشته با جلوههای گوناگون تداوم پیدا خواهد کرد. و پس از آن، ساختارهای لازم جهت اعمال فکر جدید و منطقی باید طراحی گردد که خود نیز چالشی عظیم است.
عدم پیشرفت همه جانبه ایران بر خلاف آنچه که بعضی تصور میکنند؛ ضرورتا یک پدیده دولتی نیست بلکه در ناخودآگاه فرهنگ عمومی، جاری و فعال است. نه تنها عامه مردم بلکه قشر عظیمی از تحصیل کردهها خصایص فرهنگی را بدون آنکه خود معترف باشند در افکار و رفتار خود حمل می¬کنند از این رو پیشرفت و و رشد همه جانبه با ترجمه چند کتاب، برگذاری تعدادی میتینگ سیاسی و ایراد سخنرانی به دست نمیآید. و البته خلاف مبانی نظری برخی از نویسندگان که توسعه سیاسی را شرط خروج از شرایط می¬دانند، تاریخ جوامع دیگر معرف این حقیقت است، مادامی که جامعه به لحاظ فرهنگی گرفتار خود مرکز بینی و دولت هستند فرصت فکر کردن مستقل و تغییر مستقل را پیدا نخواهند کرد. در واقع با مطالعه این تفاوت ها است که میتوان بسیاری از معضلات نظری شرایط ایران امروز را حل کرد.
بنظر علت اصلی شرایط امروزه روز ایران در بتن جامعه نهفته است؛ آن دسته از عوامل بیرونی نیز اگر درونی نشوند، نمی-توانند اثرات تعیین کنندۀ طولانی بر روند کلی حرکت داشته باشند؛ ویل دورانت می¬نویسد ” یک تمدن بزرگ تا از درون منهدم نشده از بیرون مغلوب نمیشود.” بر مصداق همین واقعیت میتوان گفت رشد و استحکام یک تمدن نیز باید در بطن همان جامعه شکل بگیرد. در حالی که گروهی از روشنفکران ایرانی در اعصار گذشته و حتی معاصر بر این باورند که “ایران باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا، فرهنگی مآب شود و بس” و این جمله نشانگر ذهن منقطع، غیر مستمر و غیر بومی بخش قابل توجهی از تاثیر گذاران بر نظام برنامهریزی ایران در گذشته و امروز است.
تحلیل¬های فرهنگ محور در تبیین پدیدههای اجتماعی (از جمله پیشرفت) ریشههای نیرومند و سنتی استوار در تاریخ جامعه شناختی دارد. به طور قطع منظومه¬ای از موانع تحت عنوان عوامل فرهنگی در شرایط امروزه قابل طرح هستند؛ چرا که با تکیه بر تعریف یونسکو، فرهنگ ، کلیت تامی از ویژگی های معنوی ، مادی ، فکری و احساسی است که یک گروه اجتماعی را مشخص می¬کند لذا فرهنگ نه تنها هنر و ادبیات را در بر می¬گیرد، بلکه شامل آیین¬های زندگی ، حقوق اساسی نوع بشر و نظام سنتی ارزشی و باورها است .
بر اساس این تعریف بنظر موانع فرهنگی پیش روی پیشرفت همه جانبه در ایران شامل مولفههای زیر است :
۱- عدم همراهی و سازگاری دو قرائت مبتنی بر سنت و مدرنیزاسیون و ایستایی و مقاومت سنت در مقابل نوآوری و مدرنیزاسیون با توجه به اینکه هرکدام محصول دو مقطع و شرایط زمانی مختلف و مبتنی بر دو نوع انسان با نیازهای متفاوت است.
۲- غلبه فضای تقلیدی و مصرفی در جامعه به جای فضای تولیدی و غیر مصرفی به عنوان یک هنجار و ارزش پذیرفته شده .
۳- هنجارمند شدن و ارزش تلقی شدن سوال نکردن ، سوال نداشتن و نقد نکردن به عنوان یک فرهنگ و هنجار پذیرفته شده در جامعه. از امام محمد غزالی پرسیدند چگونه در این جایگاه در علم رسیدی ؟ گفت : به دان که ندانستم، از پرسیدن آن ننگ نداشتم.
۴- انقباض فرهنگی در مقابل دیگر ایدهها و فرهنگ¬ها و فقدان قابلیت جذب و همسان سازی آنها در قالب فرهنگ خودی، در صورتی که در آموزههای قرآن، خداوند بشارت داده تا بندگانش اقوال را بشنوند و برترینها را انتخاب کنند.
۵- عدم تبادل فرهنگی باعث شده است حوزه فرهنگی از داد و ستد محروم و سطح مدارا کاهش یابد.
۶- وجود داوری های سیاسی در مورد آثار و تولیدات عرصه فرهنگ و هنر و محصور ماندن تولیدات در بازار¬های داخلی به دلیل به رسمیت نشناختن مخاطب و مشتری محوری و عدم درک و باور به تنوع نیازها.
۷- تولی¬گری دولت و حاکمیت در عرصه فرهنگ و تعیین کنندگی دولت در کمیت و کیفیت تولید، توزیع انتشار و کنترل و نظارت بر عرصه فرهنگ، هنر و اقتصاد از منظر دستوری آن.
۸- توقف فرهنگ ایرانی در دوره گذار و عبور نکردن از دوران سنت به دوران جدید و سرگردان بودن جامعه در میانه دوران مدرن وسنتی و تداوم چالش سنت و تجدد به عنوان یک هنجار و ارزش.
۹- وابستگی رشد و پیشرفت کشور به دولت.
۱۰- تعداد و تیراژ کتاب و روزنامه در کشور بر اساس مطالعه تطبیقی نشان می¬دهد که تعداد کتابخانه¬های ایران ۱۰ درصد میانگین کشورهای توسعه یافته و تعداد کتابهای کتابخانه ملی ایران ۳ درصد رقم میانگین کشورهای توسعه یافته است.
۱۱- فقدان روحیه همکاری و جمعی و ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی.
۱۲- فقدان نوآوری و عدم پویایی فرهنگی که نقش بازدارنده در فضای آزاد اندیشی و تولید علم بویژه در عرصه علوم انسانی داشته و کمتر به انباشت علم کمک کرده است.
۱۳- فقدان ثبات در مدیریت و شناور بودن و مقطعی بودن برنامه¬ها و سیاستها، به گونهای که برنامهها نه تنها در طول هم قرار نمیگیرند بلکه غالبا اصل بر عدم استفاده از تجربه مدیریتهای گذشته است و لذا برخی متفکران، جامعه ایران را جامعه کوتاه مدت یا کلنگی نامیدهاند.
۱۴- مهاجرت مغزها و فرار سرمایه¬ها به خارج از کشور یک پدیده هنجاری است بویژه پس از انقلاب اسلامی این روند تشدید شده است شکی نیست که سرمایه¬های مادی و فکری مکمل یکدیگرند و تولید کنندگان علم و دانش به نحوی تولید کنندگان ثروت و بالعکس هم هستند.
۱۵- پرداختن به ظواهر و نتایج تمدن غرب و نیندیشیدن به علل و اسباب تجدد و توسعه در آن دیار.
۱۶- غلبه نگاه سیاه و سفید در عالم سیاست و از میدان به در بردن رقیبان و تخریب کردن آنها به جای سازش ، آشتی و هم پذیری در جهت منافع ملی.
۱۷- روحیه تملق ، چاپلوسی و مدح و ستایش حاکمان و قدرتمندان در دوران قاجار و پهلوی باعث شده است عرصه مدیریت مورد تاخت و تاز عناصر فوق قرار گرفته و شایستگان در حاشیه قرار گیرند. مولا علی(ع) در خصوص سقوط دولت¬ها و حکومت¬ها در یک موضع دقیق مدیریتی میفرمایند تقدم دادن فروع بر اصول و تقدم قرار دادن اراذل بر افاضل در چینش مدیریت از مولفه¬های سقوط و انحطاط یک حکومت است. به جرأت میتوان گفت در ایران قرنهاست که این پدیده تاریخی وجود دارد.